بیا ز چهره خوبان جمال خود را ببین
ز خط و خال بتان خط و خال خود را بین
ز شکل و هیاءت و رخسار و ابروی خوبان
به بدر خویش نظر کن هلال خود را بین
بیا بعزم تماشا بکاینات نظر
ظهور صورت علم و خیال خود را بین
دلم که هست ترا آینه در او بنگر
اگرچه مثل ندارد ندارد مثال خود را بین
ز اعتدال قد سرو هر پریرویی
بقدر خویش مگر اعتدال خود را بین
بسوی دل نظری کن که حال دل عجب است
ز حال طرفه او طرفه حال خود را بین
بحال چاره گری حسن کامل خود را
نگر در آینه دل کمال خود را بین
بفقر و فاقه و ذل و تواضعش منگر
غنا و عزت و جاه و جلال خود را بین