شاه بتان ماه رخان عرب رسید
با قامت چو نخل و لب چون رطب رسید
لب بر لبم نهاد و روان کرد عاقبت
جانم بلب رسید چو جانم بلب رسید
چون جان تازه یافت لبم از لبان او
ایدل بیا که موسم عیش و طرب رسید
محبوب را نگر که چون عاشق نواز شد
مطلوب را نگر که بگاه طلب رسید
این سلطنت ز فقر و فنا گشت حاصلم
وین ملک نیمروز مرا نیمشب رسید
رنجی نکش که لایق بیقدر و قیمتی است
هر راحتی که آن بکسی بی تعب رسید
بیحرمت و ادب نرسد مرد هیچ جا
هرجا کسی رسید ز راه ادب رسید
بی نسبت و نسب نشده کی رسید بدوست؟!
ایدوست کس بدوست ز راه نسب رسید
برداشت مغربی سبب مغربی ز راه
تا بی سبب بحضرت آن بی سبب رسید