جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۱۵

موری را دیدند به زورمندی کمر بسته و ملخی را ده برابر خود برداشته‌؛ به تعجب گفتند: «این مور را بینید که با این ناتوانی باری را به این گرانی چون می‌کشد!» مور چون این سخن بشنید بخندید و گفت: «مردان بار را به نیروی همّت و بازوی حمیّت کشند نه به قوّت تن و ضخامت بدن».

باری که آسمان و زمین سرکشید ازان

مشکل توان به یاوری جسم و جان کشید

همّت قوی کن از مدد رهروان عشق

کان بار را به قوّت همّت توان کشید