و از شعرای خراسان آذری اسفراینی است و در اشعار وی طامات بسیار است و از مطلعهای پسندیده وی است:
باز شب شد چشم من میدان گریه آب زد
سیل خون آمد شبیخون بر سپاه خواب زد
و دیگری کاتبی نیشاپوری است و وی را معانی خاص بسیار است و در ادای آن معانی نیز اسلوبی خاص دارد و اما شعر وی یکدست و هموار نیست، شتر گربه افتاده است.
و دیگر شاهی سبزواری است و وی را اشعار لطیف است، یکدست و هموار با عباراتی پاکیزه و معانی پر چاشنی و دیگری عارفی هروی است صاحب کتاب مقاوله گوی و چوگان و آن از نظمهای سرآمد اوست و این چند بیت از آن کتاب است در صفت اسب چوگانی:
چون گوی سپهر گرد بستی
میدان میدان چو گوی جستی
هربار که در عرق شدی غرق
باران بودی و در میان برق
بگریخته آذر از سم او
آویخته صرصر از دم او
هرپی که دویده در بر گوی
گردیده ز سرعتش سر کوی
آن لحظه که در نبرد رفته
صد باد صبا به گرد رفته
از کوه چو سیل در گذشته
وز بحر چو باد بر گذشته