ناصر خسرو الانصاری - رحمة الله علیه - در صناعت شعر ماهر بود و در فنون حکمت کامل اما به سوی اعتقاد و میل به زندقه و الحاد متهم شده بود، و او را سفرنامه ایست که در اکثر معموره کرده و محاوراتی که با افاضل کرده در آنجا به نظم آورده و این ابیات که عین القضات - قدس سره - در کتاب زبده الحقایق ایراد کرده از جمله منظومات اوست:
همه جور من از بلغاریان است
که مادامم همی باید کشیدن
گنه بلغاریان را نیز هم نیست
بگویم گر تو بتوانی شنیدن
خدایا این بلا و فتنه از توست
ولیکن کس نمی یارد چخیدن
همی آرند ترکان را ز بلغار
ز بهر پرده مردم دریدن
لب و دندان آن خوبان چون ماه
بدین خوبی نبایست آفریدن
که از عشق لب و دندان ایشان
به دندان لب همی باید گزیدن