دو کس را سر جنگ بود و ستیز
به هم کرده دندان و چنگال تیز
یکی زان دو، سامان پیکار کرد
قبا جوشن و خود دستار کرد
پدر گفتش ای خام بیهوده کوش
اگر پخته ای، جوشن از صلح پوش
گرت هست دامان فرصت به چنگ
فروکوب با نفس خود، طبل جنگ