حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۶

به دلهای دماغ آشفته، سنبل می کند کاری

به ما شوریدگان، آن زلف و کاکل می کند کاری

دلم را در خروش آورده چون گل نوشخند او

نوازشهای آن رنگین تغافل، می کندکاری

۳

شب از وجد نسیم، از خود نرفتم گر درین گلشن

به بوی صبحدم، گلبانگ بلبل می کند کاری

به غفلت توبه کردم از می و اکنون پشیمانم

خورد افسوس، هرکس بی تامّل می کند کاری

حزین از بوالفضولان، در غمش محروم تر مردم

مگو با ناز او صبر وتحمّل می کندکاری