حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۳

ای درد تو یار جانی من

اندوه تو شادمانی من

پیرایه ی داغ توست چون شمع

سرمایه ی زندگانی من

۳

بیماری من حلاوت آمیخت

با تلخی زندگانی من

آهن موم است از تب گرم

در پنجهٔ ناتوانی من

دشوار زمانه گشت آسان

از همّت سخت جانی من

۶

عنقا که شنیده ای ز افواه

نامی ست ز بی نشانی من

گویند حزین به داستان ها

از نغمهٔ باستانی من