ای درد تو یار جانی من
اندوه تو شادمانی من
پیرایه ی داغ توست چون شمع
سرمایه ی زندگانی من
۳
بیماری من حلاوت آمیخت
با تلخی زندگانی من
آهن موم است از تب گرم
در پنجهٔ ناتوانی من
دشوار زمانه گشت آسان
از همّت سخت جانی من
۶
عنقا که شنیده ای ز افواه
نامی ست ز بی نشانی من
گویند حزین به داستان ها
از نغمهٔ باستانی من