حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

عشق است به دل شور بیابان قیامت

بر داغ نگون کرده نمکدان قیامت

ناصح، تو به رسوایی ما پرده مپوشان

این چاک گذشته ست ز دامان قیامت

در سنگ چه مقدار بود جلوه شرر را

تنگ است به مجنون تو میدان قیامت

امروز برد شورش دل رونق فردا

برچیده شد از عشق تو دکان قیامت

چون غنچه کشیده ست حزین ، سر به گریبان

از خجلت دیوان تو، دیوان قیامت