ای تازه به دیدار تو ایمان خرابات
رخساره و خطّت گل و ریحان خرابات
از زمزمه معذورم اگر مست و خرابم
دل می رود از دست به دستان خرابات
شمع و گل و می بر سر هم ریخته هرسو
جایی نتوان یافت به سامان خرابات
دود دل ما سنبل و ریحان مطراست
زخم جگر ما،گل خندان خرابات
در بهمن و دی آفت تاراج خزان نیست
عمری گذراندم به گلستان خرابات
مینای میش شب عوض شمع گذارند
از توبه مزاریست به میدان خرابات
داریم حزین ، این غزل از عارف رومی
او کافر خویش است و مسلمان خرابات