ماه آبان چو آب جوی ببست
آب انگور باید اندر دست
آن نکوتر که شاد باشی شاد
وآن نکوتر که مست خسبی مست
شاد زیست آنکه عقل و دانش داشت
پشت اندوه را به می بشکست
هر که او چشم در خرد بگشاد
حرز و تعویذ باده بر جان بست
شاد بنشین و باده خور کامروز
گیتی از رنج رست و از غم جست
شه ملک ارسلان بن مسعود
خرم و شادمان به باده نشست
پادشاهی که عالم از عدلش
شاه طبع است و جای شادی هست