شهریور است و گیتی از عدل شهریار
شادست خیز و مایه شادی بر من آر
باده شناس مایه شادی و خرمی
بی باده هیچ جان نشد از مایه شادخوار
ای کامگار بر دل من خیز و باده ده
بر یاد دولت ملک و شاه کامگار
سلطان تاجدار ملک ارسلان که ملک
مانند او نبیند سلطان تاجدار
ای اختیار کرده سپهر از جهان تو را
هرگز ندید چشم جهان چون تو اختیار
شهریور است و گردون کافور بار شد
بستان ز دوست باده مشکین خوشگوار
در نوبهار ملک قدح گیر و باده نوش
کز ملک تو خزان جهان گشت نوبهار