مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۶ - صفت یار قلندر باشد

تیغ قهرت چو به وقت اندر دست

رویت از پس چو مهر تابنده

بانگ به وقت چو نفخ صور شده ست

که چو بشنیدمش شدم زنده