مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵ - در حق یار میهمان گوید

میزبان کرد مرا دوش بتم

آن گرانمایه تر از در خوشاب

مجلسی داشتم آراسته خوب

از گل و نرگس و سیم و می ناب

چشم او نرگس و رخسارش گل

زنخش سیب و لب لعل شراب