یاد آن روزی که با خوبان سری میداشتم
جان به جانانی و دل با دلبری میداشتم
گر گلی میشد به باد بینیازی زین چمن
عندلیبآسا هوای دیگری میداشتم
بو که گویندم که هست اندر فلان کشور بتی
گوش بر افسانه هر کشوری میداشتم
تا مگر آید برون زیبا نگاری از دری
رسم دریوزه به هر خاک دری میداشتم
تا بتابد ناگهان ماهی ز عالیمنظری
دیده هرجا میشدم بر منظری میداشتم
هرکجا مرغی به بام خوبرویی دیدمی
گفتمی من کاش هم بال و پری میداشتم
بهر تسخیر پریرویان به افسون سخن
در بغل ز اشعار جامی دفتری میداشتم