جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

گاهی که کشی تیغ نهم گردن تسلیم

هر بی سر و پا را نکشی زین بودم بیم

بر اهل دل آموختن حرف غمت را

شد سینه ناخن زده ام تخته تعلیم

مستخرج احکام شهیدان فراقت

از خون دل و دیده کشد جدول تقویم

هر جا که درافتد سخن سدره و طوبی

ذکر قد رعنای تو اولی ست به تقدیم

جنت طلبان گر لب شیرین تو بینند

درکام همه تلخ شود کوثر و تسنیم

زد کلک مصور پی تصویر خط تو

مشکین الفی چند رقم بر ورق سیم

جامی کند از تنگدلی یاد دهانت

هرجا که بر او تنگ شود قافیه میم