آید به برم چون تو نگاری نه و هرگز
تازد به سرم چون تو سواری نه و هرگز
عمری پی یک بوسه اگر رو به تو آرم
هرگز گذرد بر لبت آری نه و هرگز
کارم چه بود عشق تو و باز غم دل
کاری به ازین دانم و باری نه و هرگز
موییست میان و سر موی است دهانت
بوسی بود امکان و کناری نه و هرگز
تار سر زلف تو دراز است کسی دید
زینسان به درازی شب تاری نه و هرگز
از نرگس مخمور تو درعین خماریم
لعل تو کند دفع خماری نه و هرگز
گر خاک شود جامی دلخسته نشیند
زین بر دل پاک تو غباری نه و هرگز