جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

قدت سرویست جانا سایه پرور

به صد دل در هوای او صنوبر

به آن خط بردی از اهل قلم دست

نباشد آری انگشتان برابر

چنان با دعویت در تابم از شمع

که خواهم از تن او برکنم سر

همین بس در معارف وجد واعظ

که کوبد پای بر بالای منبر

رقیب ار گویدت تا پیش عشاق

مرا با خود ببر با خود میاور

به رسم تحفه گر جامی سوی فارس

فرستد این غزل را تازه و تر

ز جان فارسی گویان شیراز

برآید نعره الله اکبر