جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

دوستان از ناله زارم صدایی بشنوید

وز خروش سیل اشکم ماجرایی بشنوید

مجلس انس است دور از وحشت بیگانگان

ز آشنایی داستان آشنایی بشنوید

شرح اسراری که شاهان محرم آن نیستند

از زبان بی سر و سامان گدایی بشنوید

رهروان کعبه را باید سخن در راه گفت

این سخن گفته ست با من رهنمایی بشنوید

بر در کعبه چو محرومید از لحن صریر

ز اشتران قافله بانگ درایی بشنوید

تشنه ماندن در بیابان چند بردارید گام

از لب زمزم به هر تشنه صلایی بشنوید

می کشد جامی نفیر از شوق خار بادیه

عندلیبی می زند بر گل نوایی بشنوید