جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

نرگس آسا چو سر از خاک بدر خواهم کرد

بهر رندان قدح از کاسه سر خواهم کرد

تا وزد بر گل رخسار تو گه گه جان را

سوی تو همنفس باد سحر خواهم کرد

دیده از سوزن مژگان به رخت خواهم دوخت

وز جمال دگران قطع نظر خواهم کرد

ساعدم رشته زر شد ز غمت زار و نزار

گر دهد دست به گرد تو کمر خواهم کرد

تاب تیر تو ندارم که رسد بر دگران

پس ازین پیش همه سینه سپر خواهم کرد

چند بر فرق رقیبان به وفا مالی دست

خاک از دست جفای تو به سر خواهم کرد

جامیم من هنرم عشق گر از عیب کسان

دست ازین کار بدارم چه هنر خواهم کرد