جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

این کلبه نشیمن نیاز است

خلوتگه محرمان راز است

چون خانه چشم اهل بینش

بر روی خسان درش فراز است

هر نقش عجب در او که بینی

آیینه صنع نقش ساز است

خوش آن که ز هر کتاب در وی

بر شاهد علم دیده باز است

آن شاهد خوش که بر رخ او

از خط ورق نقاب ناز است

شاهد اینست در حقیقت

باقی همه صورت مجاز است

کوتاه کن این حدیث جامی

کافسانه شاهدان دراز است