به نان خشک کاوردی به پیشم
چرا باشی به جود خویش غره
کماج خیمه را ماند که نتوان
ز وی کندن به دندان نیم ذره
چو نان تو ز چوب آمد چه بودی
که بودی زآهنم دندان چو اره