همیدهد خبر از گل نسیم صبحدمی
ز گشت باغ میاسا به عذر بیدرمی
به دست اگر درمت نیست کن به باده گرو
قبای محترمیّ و کلاه محتشمی
به پیش ناوک غم هر گلی کنون سپریست
چرا چنین هدف ناوک هزار غمی
شکوفه بین و بنفشه به باغ و یادآور
ز روز موی سفیدی و عهد پشت خمی
عربنژاد مهی راه من زد ای مطرب
ترانهای بسرا حسب حال این عجمی
به بانگ چنگ بگو کای به رخ چراغ حرم
فَذاکَ روحی و قَلْبی وَ اِنْ اَبَحْتَ دَمی
به هرچه طبع تو مایل شود ز لطف و ستم
فَذاکَ غایَةُ قَصْدی وَ مُنتَهَی هِمَمی
چراست سوی تو روی جهانیان شب و روز
اگر نه قبله آفاق و کعبه حرمی
فراقنامه جامیست این نوشته که کرد
به نوکّ هر مژه از رشحه جگر قلمی