از نهانخانه وصل تو جدا افتادم
بین کجا بودم ازین پیش و کجا افتادم
جانم از سطوت بی چونی تو بی چون بود
دور ماندم ز تو در چون و چرا افتادم
اصل هر نغمه که باشد نفس رحمت توست
من ازان نغمه اصلی چو صدا افتادم
داشتم با تو فراغت ز بلی و ز بلا
یک بلی گفتم ودر دام بلا افتادم
بودم از هستی خود تیره دل و تشنه جگر
روی تو دیدم و در بحر صفا افتادم
نیست جایی ز تو خالی به تمنای تو بود
که درین هاویه حرص و هوا افتادم
جامی از جام می عشق توام ای ساقی
دست من گیر به جامی که ز پا افتادم