دی تجربة المداد کردم
وصف خط تو سواد کردم
شاگرد شدم خط لبت را
نسخ خط اوستاد کردم
هر نقطه که بر ورق نهدم
از خال و رخ تو یاد کردم
هر دال و الف که نقش بستم
زلف و قدت اعتقاد کردم
خط تو چو کرد رستن اغاز
اغاز« و ان یکاد» کردم
زلف تو شبم به آخر آورد
بر روی تو بامداد کردم
تا از غم خود رهم چو جامی
خود را به غم تو شاد کردم