هر شب به تو مه روی به همخانگی آرد
بر شمع تو پروانه ای پروانگی آرد
سویم ز فلک چون ز ملک نام تو پرسم
خورشید زمینی و مه خانگی آرد
باشد سرمردان به رهت خاک خوش آن کس
کوه ره به درت از سر مردانگی آرد
دست من و پیمانه ازان پیش که گردون
برآب و گلم صورت پیمانگی آرد
آب سخن از گوهر دندان تو جویم
تا از صدفی روی به دردانگی آرد
از صبر و خرد کی شودم کار به سامان
کز هر دو مرا عشق تو بیگانگی آرد
جامی مکن اندیشه خوبان پریروی
کین وسوسه آخر همه دیوانگی آرد