نه دل بی تو ز جانی دور مانده ست
که از جان جهانی دور مانده ست
به کشتن لایق است آن کس که زنده
ز چون تو دلستانی دور مانده ست
جدا افتاده از بالین راحت
سرم کز آستانی دور مانده ست
ز فرهاد آن که کم گوید فسانه
ز شیرین داستانی دور مانده ست
مدان دور از جوانی حالت پیر
بتر زان کز جوانی دور مانده ست
سگت بگذاشته لاغر تنم را
همایی ز استخوانی دور مانده ست
ز جامی دور باشد نکته رانی
چنین کز نکته دانی دور مانده ست