ای پریرخ مرو از خانه ما
رحم کن بر دل دیوانه ما
در غم عشق تو افسانه شدیم
بنشین گوش کن افسانه ما
۳
ازمی عشق چو پیمانه پریم
لب بنه بر لب پیمانه ما
گنج حسنی چه طلسم انگیزیم
که شوی ساکن ویرانه ما
مست عشقیم و دهد ذوق دگر
بر رخت نعره مستانه ما
۶
نور جستیم ز شمع رخ تو
آتش انداخت به کاشانه ما
دید جامی سوی خالت گفتی
کی به هر مرغ رسد دانه ما