جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۴

بازم ز دیده ای گل خندان چه می روی

چاکم چو گل فکنده به دامان چه می روی

سروی و جای سرو به جز جویبار نیست

از جویبار دیده گریان چه می روی

از اشک سرخ دیده ما کان لعل شد

ای سنگدل تو سوی بدخشان چه می روی

شهری خراب می شود ای مشکبو غزال

تو رونهاده سوی بیابان چه می روی

جامی فتاد چون تن بی جان ز هجر تو

تن را چنین گذاشته، ای جان چه می روی