جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۵

کاش من بیدل از سگان تو بودی

تا ز مقیمان آستان تو بودی

آن همه دشنام ها که داد رقیبم

آه چه بودی گر از زبان تو بودی

زاهد اگر قبله جمال تو دیدی

ورد زبانش دعای جان تو بودی

غنچه اقبال ما کجا بشکفتی

گر نه نسیمی ز گلستان تو بودی

جامی اگر یافتی قبول غلامیت

غاشیه بر دوش در عنان تو بودی