ز رشک قدت ای سرو سمنبر
به صد پاره دلی دارد صنوبر
به باغ خلد اگر شاخ گلی هست
تو آن شاخ گلی ای شوخ دلبر
نهال حسنی و ما چشم داریم
که آریمت به آب دیده در بر
مرا کشتی و تکبیری نگفتی
چه سنگین دل کسی الله اکبر
کنایت زان لب آمد پیش عارف
شراب سلسبیل و آب کوثر
نخواهد رفتن پروانه را شمع
ازان در بزم خود می سوزدش پر
خوش است از یاد تو پیوسته جامی
ولی اکنون به دیدار تو خوشتر