آدم ز حسن و بهجت آن در شگفت ماند
کاشباح نور و علم چه قوم است ای خدا
آمد ندا که نور حبیب خدای تست
با نور اوصیای وی و شاه اوصیا
آنان که بودشان سبب آفرینش است
آنان که مقصدند ز خلق و ز امر ما
هست این درخت صورت علم نهانشان
کز وی کسی بری نبرد جز به اذن ما
آن کو به اذن میبرد از وی بری، ولی است
داناست بیتعلّم و بینای رازها
باز آن کسی که میبرد از وی به غیر اذن
نومید و تیره مانده در این پرده عطا
مخصوص اهلبیت حبیب است آن درخت
یا آن کسی که از در ایشان برد عما
این منزلت به هیچ پیامبر ندادهایم
جز آنکه میخورد نمک از خوان مصطفا