شود به طلعت مهدی چو دیدگانم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بندهنواز
مرا که گفتن حرفش به جوش میآرد
عجب نباشد اگر از لقا کنم پرواز
خوش آن زمان که اگر پرسمش جواب دهد
وگر خموش شوم او کند سخن آغاز
خوش آن زمان که مرا گوید ای فلان چونی
کند مشافهه به من حدیث گوید باز
روندگان طریقت ره بلا سپرند
که مرد عشق نیندیشد از نشیب و فراز
غم امام نهان به ز مردم ناجنس
که نیست سینه ارباب کینه محرم راز
وصال او چو میسر نمیشود ای فیض
در آتش شعف و شوق او بسوز و بساز