سالها دل طلب وصل تو از ما میکرد
به دعا دست برآورده خدایا میکرد
گر که بودم بر او یافتمی راه سخن
تا کی اسرار نهان جمله هویدا میکرد
هاتفی گفت اگر قابل آن میبودی
حق تعالی به تو این دولت اعطا میکرد
مشکل خود به احادیث نبی کردم عرض
که به آن گفته خدا هر گرهی وا میکرد
دیدم آنجا ز علوم نبوی شهری بود
بر درش بود امامی که سلونا میکرد
داخل شهر شدم زان در و بحری دیدم
که ملک غوص در آن بحر تمنا میکرد
از دُر و گوهر آن بحر گرفتم مشتی
دل چو دید آن به فغان آمد و زِدنا میکرد
تشنهتر شد دل و جان در طلب شاه زمان
تا به حدی که چو فیض این همه غوغا میکرد