همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

در آرزوی تو شمع را جان به لب است

زان مرده و سوخته چو من روز و شب است

ای شمع رخ تو را دو صد پروانه

پروانه منم دست تو سوزد عجب است