ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود
وگر گذر همه بر تیغ و تیر خواهد بود
از آب دیده من در میان منزل دوست
به هر طرف که روی آبگیر خواهد بود
ز بیم غیرت صاحبدلان در آن منزل
گمان مبر که کسی جایگیر خواهد بود
مباش منکر فریاد ما که مستان را
همیشه بر در خوبان نفیر خواهد بود
مدام تا که بود نوبهار و موسم گل
ز عندلیب چمن پر صفیر خواهد بود
تو را که بر سرگل زلف عنبرافشان است
چه احتیاج به مشک و عبیر خواهد بود
به عهد روی تو ما را شب چهاردهم
کجا فراغت بدر منیر خواهد بود
در آن زمان که ز جان یک نفس بود باقی
هنوز یاد توام در ضمیر خواهد بود
میان مجمع صاحبدلان حدیث همام
چو هست ذکر شما دلپذیر خواهد بود