سر تا قدم به آب حیاتت سرشتهاند
دلها مثال نقش تو بر جان نبشتهاند
گر زاهدان صومعه بینند صورتت
عاشق شوند بر تو وگر خود فرشتهاند
رویی چنین به حسن و لطافت ندیدهام
زین نوع گل دگر به جهان در نکشتهاند
چون آمدی به منزل دنیا که از بهشت
خوبان نازنین را بیرون نهشتهاند
مست شبانه بود همام از شراب عشق
آن صبحها که طینت آدم سرشتهاند