دوست آن دارد و آن است که جان میبخشد
مهربانی به دل اهل دلان میبخشد
عقل و جان هر که کند پیشکش دلبر خویش
گوهر و لعل به دریا و به کان میبخشد
صفت روی دلارام کنم کاو دارد
آن ملاحت که حلاوت به زبان میبخشد
آتش عشق توام داد حیاتی به از آنک
آب الوند به خاک همدان میبخشد
چشم و ابروی تو را گو که به نخجیر مرو
صید خود روح بدان تیر و کمان میبخشد