کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۱

ای حریم کعبه دل کوی تو

قبلفندان مقبل روی تو

گوشه گیران کرده در محرابها

همچو چشمت مستی از ابروی تو

پارسا چندین نگبر در دماغ

کی تواند کی شنیدن بوی تو

گر کنم وصف دهانت سالها

کرده ام وصف سر یک موی تو

خواب چشمان تو دارند از چه روی

سر نهد زلف تو بر زانوی تو

دلکش است آن زلف و آن قلا بهاست

آنکه ما را می کشد دل سوی تو

گرچه گم شد بر سر کویت کمال

یافتم بازش بجست و جوی تو