کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۶

ما لبت را نمک، شوان ملاحت خوانیم

خال مشکین ترا دانه دل‌ها دانیم

در وفاداری و دلدادگی و جانبازی

آنچه گویند در این باره دو صد چندانیم

از جدایی همه دم هست شکایت ما را

بینی ار با دل پردرد چو نی نالانیم

با دلی پاک از آلایش و با صدق و صفا

جان به کف بهر نثار قدم جانانیم

ساکن کوی نگاریم چو معنا در لفظ

گر به ظاهر نگری بی‌سر و بی‌سامانیم

رمز توفیق در این است که در گلشن دهر

همچو بلبل بتوانیم و پر گل خندانیم

پای بندیم به عهد خود و بر وجه کمال

با دل و جان و تن و عاطفه هم‌پیمانیم