سالها شد که در تک و پوییم
تو بمانی عجب چه میجوئیم
وقت آن شد که از حدیقة انس
گل و ریحان دوستی هوئیم
۳
وصف قد تو پیش ابروی تو
کج نشینیم و راست بر گوئیم
شاکری هاست زآن دهان ما را
از تو راضی به یک سر موئیم
سر فرو برده چون سر زلفت
حلقه حلقه به فکر آن روئیم
۶
خلق ریزند خون ما از رشک
گر بگوئیمه کشته اوئیم
بافتی شاهی دو کون کمال
نا بگفتیه گدای آن گوییم