ترک دین و دل نمودم ترک جان هم میکنم
غیر عشقت هر چه باشد ترک آن هم میکنم
گر تو صیاد منی آزردگی در دام نیست
در قفس سیر و صفای گلستان هم میکنم
همچنان کز دل زدودم ز نک مهر غیر را
بعد از این نام تراورد زبان هم میکنم
این که دور افتادم از کویت بود جرم رقیب
گه گهی بر سستی طالع گمان هم میکنم
نالهام از هجر گل تنها در این گلزار نیست
شیون از ناکامی فصل خزان هم میکنم
غیریادت کوانیس روز هجران منست
در برت شب قاصد آهی روان هم میکنم
غیر لذتهای پنهانی که بر جان میرسد
زیر دست و تیر آن ابرو کمان هم میکنم
عاشقانش سودها دیدند و من در راه او
جای سود از بهر این سودا زیان هم میکنم
(صامتا) از اشک من تنها زمین نبود خراب
رخنه در بنیاد اهل آسمان هم میکنم