کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴

در عشق تو ترک سر چه باشد

از دوست عزیزتر چه باشد

جان نیز اگر فرستم آنجا

این تحفه مختصر چه باشد

ای مردم چشم روشن من

بر من فکنی نظر چه باشد

گفتی چه کنی اگر کشم تیغ

بسم الله گره دگر چه باشد

چون کشتن بنده بر نو سهل است

لطفی کنی این قدر چه باشد

هرچند کم است فرصت وصل

خوش زندگی نیست هرچه باشد

گویند کمال در دلت چیست

اندیشه او دگر چه باشد