رات اور دوسری باد گلریز شد و بر سر گل ژاله چکید
آب در جوی وز پیرامن جو سبزه دمید
گل ز رخ پرده و نرگس به چمن چشم گشاد
سرو شمشاد قدر مرغ چمن ناله کشید
خرم آن دل که بهار از پی ترتیب دماغ
بانگ مرغ چمن و بوی گل تازه شنید
باد سوی چمن آمد که دهد مژده که باز
گل به بستان و به گل میوه مقصود رسید
هرکه دید آن قد و عارض ز چمن آرایان
اول از جان و سر آنگه ز گل و سرو برید
با تو گل دفتر خود خواست که گیرد به حساب
باغبان آن ورق و باد به او در پیچید
عمر چون دور گل اثر باد هوا رفت و کمال
دامن از یارو به دامن گل مقصود نچید