از پرده هرکه رویتْ یک روز دیده باشد
کس در نظر نیارد؛ گر نورِ دیده باشد
صورتنگار داند کز ماه چربد آن رخ
با صورت تو مه را گر بر کشیده باشد
از حالت زلیخا آن بو برَد که چون گل
پیراهن صبوری صد جا دریده باشد
دزدیده حسن یوسف دیدند و کف بریدند
زین شیوه دست دزدان دایم بریده باشد
دارد مه نو اینک خونها به گِرد ناخن
انگشت حیرت از تو شاید گزیده باشد
از قطرههای اشک است از چشم عندلیبان
هر شبنمی که بر گل یک یک چکیده باشد
آه کمال دانم شبها شنیده باشی
کیوان شنید صد ره، مه هم شنیده باشد