سرو پیش قد و بالای تو دیدم پست است
عقد زلف تو به انگشت گرفتم شست است
عندلیبی که قدت دید و سر سرو گزید
ساخت در راست نوا لیک مقامش پست است
گرد تو صف زده خوبان کمر بسته چو نی
گونی از هر طرفی گرد شکر نی بست است
ز آستین ساعد سیمین به محبان بنمای
تا بدانند که نازک بدنی زین دست است
زلف تا کی کشی از گوش و کشانی در خاک
مالش چشم دهی به که سیه دل مست است
گفتمش بوس نو باید ز دهان نو مرا
گفت بیچاره ترا هیچ نمی بایست است
دست بردار وصالش به دعا خواه کمال
زانکه دایم به دعا کار تو بالا دست است