بی تو مرا چشم جهانبین تر است
چهره به خون دل غمگین تر است
در تب هجر تو لب و چشم من
یک دو دم آن خشک و دمی این تر است
هیچ شبی بر سر بستر مرا
دیده نخسبید که بالین تر است
لشکری عشق ترا ز آب چشم
اسب تر و جامه تر و زین تر است
طفلی و آید ز تو شوخی ملیح
زانک ز شیرت لب شیرین تر است
هر که خجل شد به عرق تر شود
پیش رخت زان گل رنگین تر است
در صفت خال و خط او کمال
دم به دم انفاس تو مشکین تر است