حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰

می ده که ز جانم رمقی بیش نماند

صبرم ز دل مصلحت اندیش نماند

حیض همه روزه داشت زان شد مستور

وز دختر رز هیچ که عذر پیش نماند