مرده را زنده کند چون سخنآراست لبش
غنچه گلشن اعجاز مسیحاست لبش
سخن از لعل لبش دیر جدا میگردد
بس که آلوده به شیرینی جانهاست لبش
غیرت عشق مرا بین، که چو دیدم رویش
کشت رشکم چو نهان جان ز دلم خواست لبش
هر سخن کز لب دلدار برون میآید
شکرآلوده بود، بس که شکرخاست لبش
هر جفا کز تو رسد بر دل قدسی، خوش باد
آشنا کی به حدیث گلهآراست لبش؟