در کوی تو فردوس تمنی نکند کس
با نور رخت، یاد تجلی نکند کس
هرجا رسم، اظهار کنم بیکسی خویش
کز کشتنم اندیشه دعوی نکند کس
بی دولت دیدار تو آرام محال است
گر دل به خیال تو تسلی نکند کس
صحت بر ما خستهدلان راه ندارد
اینجا هوس شربت عیسی نکند کس
نظاره غم از دل بیدرد چه جویی
بینش طمع از دیده اعمی نکند کس